دنیاچقدرتنگه دلم
يك شبى مجنون نمازش را شكست - بی وضودركوچه ى ليلانشست.عشق،آن شب مست مستش كرده بود.فارغ از جام الستش كرده بود..!گفت يارب ازچه خوارم كرده اى؟برصليب عشق،دارم كرده اى...خسته ام زين عشق،دل خونم نكن..من كه مجنونم تومجنونم نكن..مرداين بازيچه ديگر نيستم..اين تو و ليلاى تو...من،نيستم !گفت اى ديوانه،ليلايت منم..در رگت پنهان و پيدايت منم..سالها با جورليلا ساختى...من كنارت بودم ونشناختى..! یک شنبه 18 اسفند 1398برچسب:لیلی ومجنون, :: 8:15 :: نويسنده : تنها آخرین مطالب پيوندها
نويسندگان
|
||||||||||||||||
![]() |